اساس جنبش کمونیستى طبقه کارگر پايان دادن به جامعه طبقاتى و تقسيمات کاذب تاريخى است که سرمايه دارى هر روز آنرا بنا به منافع سود و سرمايه بازتوليد ميکند. هدف کمونیستها سازماندهى انقلاب کارگری٬ سرنگونى سرمايه دارى و برپایی جامعه ایست که هر انسان در آن بصِرفِ زنده بودن بتواند از مواهب کار و تولید جمعی بهره مند شود. جامعه ای که هر کودک بصِرف چشم گشودن به جهان، فارغ از اینکه والدینش به کدام طبقه تعلق داشتند؛ فارغ از رنگ پوست، طوق قومیت و مليت، محل تولد، جنسیت و تمام قالبهای تحمیلی و غیر تحمیلی سنتی که سرمایه داری برای افزایش بهره کشی، برای تولید طبقه کارگر ارزان، تفرقه افکنی و منحرف کردن مبارزه طبقاتی به جامعه تزریق میکند، بتواند از رفاه و حرمت انسانی برخوردار گردد. یکی از مهمترین ابزارهای بورژوازی در استثمار و مبارزه علیه طبقه کارگر، تقسیم بندی جامعه در چهارچوبهاى مذهبی، نژادی، قومی، جنسی و ... است. هرچه مبارزه محدودتر به موضوعی خاص شود، هر چه مبارزه از رادیکالیسم و هويت و حقوق جهانشمول انسانى و نترناسیونالیستی طبقه کارگر دور شود، به همان اندازه کمتر نفس وجودی دولت سرمایه داری و طبقات حاکمه زیر سوال میرود.
سازمان موسوم به زحمتکشان کردستان، يعنى باند فدراليستهاى نوکر آمريکا و جلال طالبانى٬ در متن دنياى نظم نوين بوش و عمليات پيشگيرانه خلق و سرهم شد. مشابه اين فرقه قوم پرست در چهارگوشه ايران سرهم شد که گاهگاهى در مهمانى قومى شرکت ميکنند و عکس يادگارى ميگيرند. اين نيروهاى مدافع فدراليسم کشف کرده اند که هنوز در دوران عشاير و قبايل بسر ميبريم و دوره "مبارزات قومی – مذهبی" است و نه مبارزه طبقاتی! وجود ستم در جامعه ايران با حکومتى مرتجع نه جديد است و نه به ستم ملى خلاصه ميشود. انواع و اقسام ستم دراين جامعه که به قعر تاريخ برگردانده شده وجود دارد. پاسخ اين ستم ها تقسيم زمين و قدرت بين رهبران خودگمارده اقوام نيست٬ بلکه رفع ستم و دراينجا رفع ستم ملى است.
در ايران ما با مسئله کرد و ستم ملى روبرو هستيم و هر جریان سیاسی جدی باید برای رفع آن برنامه ای مشخص و روشن داشته باشد. اما نه ناسيوناليستهاى فاشيست و پان ايرانيست و عظمت طلب و اسلامى ها چنين راه حلى دارند و نه امثال فرقه قوم پرست زحمتکشان. اينها محصول ارتجاع اند و هويت و راه حل سياسى آنها هم از ارتجاع مايه ميگيرد. "فدرالیسم" يعنى نسخه جنگ داخلى و سياستى براى کشتار همسايه و تلاشى در راستای تشديد شکافهای موجود. این محفل دست ساز جلال طالبانى خواب حمله آمريکا به ايران و تبديل ايران به عراق دوم اميدشان بود. امثال عبدالله مهتدى فکر ميکردند بعد از مدتى قلدرى و تروريسم و باجگيرى و بد دهنى عليه کمونيسم و خودشيرينى براى بورژواها و اربابانشان ميتوانند جایگاه مشابه جلال طالبانی و مسعود بارزانى يا مقتدا صدر و ديگران را بيايند. همين اوهام پای آنها را به کرویدورهای وزارت خارجه آمريکا باز کرد. اميدوار بودند به نان و نوائی برسند. معضل اينها رفع ستم ملى هم نيست بلکه هويت شان دامن زدن به این ستم برای سرپا نگهداشتن دکان حقیرشان است. این جریان کارش را با ترور و تحقیر و فریب آغاز کرد، با هميارى برادر بزرگترها با جمهورى اسلامى نشست و برخاست کرد. همچون جماعت هم سنتشان در کمپ ناسیونالیسم مرتجع کرد در کردستان پرچم کردستان و فدراليسم را برافراشتند تا شايد جائى و در معامله اى سهمى بگيرند. نشد. به جان هم افتادند. با چاقو و گلوله همديگر را دريدند و کوبيدند. حالا هم بايد دمشان را روى کولشان بگذارند و بروند.
دراين اوضاع امثال عبدالله مهتدى ژست ميگيرند و از مرزکشی عشیره ای کردستان ایران سخن میگویند. بر "تفاوتهاى زبان و پيشينه تاريخى" تاکيد ميکنند و مثل باستان شناسان نبش قبر ميکنند. چرا؟ بخاطر اينکه شايد براين اساس جائى سهم قدرتى به ناسيوناليسم کرد براى اداره کردستان داده شد و اينها هم رئيس پاسگاهى شدند. مردم را تا حد عشيره عقب ميبرند تا خودشان رئيس عشيره شوند. از هم اکنون نسخه تباهی و عشیره ای کردن آن جامعه را آماده کرده اند. اما کور خوانده اند. لازم نیست برای تقسیم قدرت بین "کردها" و "فارسها"، تفاوتهای زبان و پیشینه تاریخی و قومیت را مبنا قرار داد. این تقسیمات ارتجاعی ریشه در سنتهای عشیره ای این جریان دارد که میخواهد جامعه را به عهد بربریت برگرداند. وقتی قبول کنید که انسانها را باید با برچسبهای قراردادی و ایکس و ایگرگ تقسیم کرد، مبنای این تقسیم دیگر مرزی نخواهد داشت. دیگر نمیشود جلوی این تقسيمات ارتجاعی را گرفت. هر خان و سردار و رئيس باندى ميتواند مشروطه خودش را بخواهد و دراين وسط اين مردم بيگناه اند که بايد لت و پار شوند و يا سرباز اين حضرات شوند. فدراليسم دکانش تخته شد و طرفدارانش بايد فعلا فکرى بحال خودشان بکنند. اما ينها حاضرند جامعه ايران را به ورطه فدراليسم بياندازند تا خودشان کسى شوند. اين لازمه تقسیمات ارتجاعی و پوسیده عصر حجر است که برتری طلبی ذاتی "فارس" را مثلاً بر "بلوچ" به علت داشتن "پیشینه تاریخی" بهتر ترویج میکند؛ کودک "فارس" بخاطر کشورگشایی چند هزار سال پیش "نیاکان هم قومش" در عصر برده داری از کودک "بلوچ" "برتر" میشود، و این یکی از آن یکی "پیشینه تاریخی" بهتری دارد! این یکی "خون پاک آریایی در رگهایش شریان دارد" و آن یکی خون ناپاک "انیرانی"! از هر طرفى بپرسيد داستان و حماسه هاى فاشيستى فراوان دارند که در اهميت قوم خود و ضديت با ديگران برايتان بگويند. همين ناسيوناليستهاى فاشيست ايرانى را ببينيد. ولشان کنيد در تهران جوى خون راه مى اندازند. آنچنان با تعصب حرف ميزنند که گوئى پدر جد هيتلر اند. باند سیاهی "زحمتکشان کردستان" متعلق به این سنت پوسیده است. اما کردستان محل بسط این اراجیف نیست. حزب دمکرات کردستان با سابقه بيش از 50 ساله اش در ٣٠ سال گذشته تلاش کرد تا این وصله ناجور را بر جامعه شهرى و فضای رادیکال و مدرن سیاسی در کردستان حاکم کند. به هيچ جا نرسيد. مردم پاسخش را با همبستگی طبقاتی و اول ماه مه های سرخ و جشن آدم برفیها و جنبش حقوق زن و رفتار و منش جامعه شهرى و پيشرفته دادند. ناسيوناليسم و قوم پرستى در کردستان مثل ساز ناهنجار و گوشخراش است. اين جامعه راه حل اصولی اش برقراری یک نظام آزاد و برابر است. اين از طریق هبستگی طبقاتی و مبارزه ای رادیکال و سراسری با توحش اسلامی ایران و انواع جريانات مرتجع قوم پرست و ناسيوناليست ميتواند پيش برود. تلاشهای ارتجاعی شما صرفا براى زد و بند در بالا است. امرى که فعلا کفگيرش به ته ديگ خورده و فدراليستها با اين سياستها و عملکرد شان بيش از پيش بى آبرو شدند. لطفا شرتان را کم کنید!
ما کمونیستها باید در برابر سلاخی جامعه با این تقسیمات کاذب، متحدانه بمیدان بیائیم و قاطعانه عليه اين باندهاى ضد جامعه حرف بزنيم. باید بجای هویت گندیده قومی - مذهبی، منافع طبقاتی کارگران را مبنای مبارزه علیه رژیم آدمکشان کنیم. و در پایان ، مایل هستم تا بار دیگر ، نظر همگان را به بخشی از يک دنياى بهتر٬ برنامه حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای رفع ستم ملی و حل اصولى مسئله کرد جلب کنم:
"حزب اتحاد کمونيسم کارگرى براى رفع کامل هر نوع ستم ملى و هر نوع تبعيض برحسب مليت در قوانين کشور و عملکردهاى دولت مبارزه ميکند. حزب اتحاد کمونيسم کارگرى هويت ملى، عرق ملى و ناسيوناليسم را افکار و تمايلاتى بسيار عقب مانده، مخرب، و مغاير با اصالت انسان و آزادى و برابرى انسان ها ميداند و با هر نوع تقسيم بندى ملى ساکنين کشور و هر نوع تعريف هويت ملى براى مردم قاطعانه مخالف است. حزب اتحاد کمونيسم کارگرى خواهان برقرارى نظامى است که در آن کليه ساکنين کشور مستقل از مليت يا احساس تعلق ملى خويش، اعضاى متساوى الحقوق جامعه باشند و هيچ نوع تبعيضى چه مثبت و چه منفى در قبال مردم منتسب به مليت هاى خاص معمول داشته نشود. حزب اتحاد کمونيسم کارگرى تلاش براى جايگزين کردن هويت طبقاتى و انسانى عام و جهانى کارگران بجاى هويت ملى را يک وظيفه حياتى خود ميداند.
بعنوان يک اصل عمومى، حزب اتحاد کمونيسم کارگرى خواهان زندگى مردم منتسب به مليت هاى مختلف بعنوان شهروندان آزاد و متساوى الحقوق در چهارچوب هاى کشورى بزرگتر است که سازمانيابى صف هاى قدرتمند کارگرى را در عرصه مبارزه طبقاتى تسهيل ميکند. با اين حال در مواردى که پيشينه ستم ملى و تخاصمات ميان مردم منتسب به مليت هاى مختلف همزيستى ميان آنها را در چهارچوب هاى کشورى موجود دشوار و مشقت بار ساخته باشد، حزب اتحاد کمونيسم کارگرى حق جدايى ملل تحت ستم و تشکيل دولت مستقل از طريق مراجعه مستقيم به آراء خود آن مردم را، به رسميت ميشناسد.
مساله کرد
نظر به سابقه طولانى ستم ملى بر مردم کرد در همه کشورهاى منطقه و سرکوب خونين خواست هاى حق طلبانه و جنبش هاى اعتراضى و خودمختارى طلبانه در کردستان ايران در رژيم هاى سلطنتى و اسلامى، حزب اتحاد کمونيسم کارگرى بعنوان يک اصل، حق جدايى از ايران و تشکيل دولت مستقل از طريق يک پروسه انتخاب آزاد و عمومى را براى مردم کردستان به رسميت ميشناسد و هر نوع اقدام قهرآميز و نظامى براى جلوگيرى از اين انتخاب آزادانه را قويا محکوم ميکند. حزب اتحاد کمونيسم کارگرى خواهان حل فورى مساله کرد در ايران از طريق برگزارى يک رفراندم آزاد در مناطق کردنشين غرب ايران ، زير نظارت مراجع رسمى بين المللى است. اين رفراندم بايد با خروج نيروهاى نظامى دولت مرکزى و تضمين يک دوره فعاليت آزادانه کليه احزاب سياسى در کردستان به منظور آشنا کردن توده مردم با برنامه و سياست و نظرشان در رفراندم، انجام شود.
حزب اتحاد کمونيسم کارگرى در هر مقطع تنها در صورتى به جدايى کردستان راى موافق ميدهد که قويا محتمل باشد چنين مسيرى کارگران و زحمتکشان در کردستان را از حقوق مدنى پيشرو تر و موقعيت اقتصادى و مناسبات اجتماعى برابرتر و ايمن ترى برخوردار خواهد ساخت. موضع رسمى حزب اتحاد کمونيسم کارگرى در هر مقطع بر مبناى يک بررسى مشخص از موقعيت موجود و مصالح و منافع کل طبقه کارگر و مردم کارگر و زحمتکش در کردستان بطور اخص تعيين خواهد شد.
حزب اتحاد کمونيسم کارگرى طرح هاى مختلف خودمختارى کردستان را که از جانب نيروهاى خودمختارى طلب در کردستان ارائه ميشود را نه فقط گامى به پيش در امر حل مساله ملى کرد تلقى نميکند، بلکه آنها را نسخه اى براى دائمى کردن هويت هاى ملى کرد و غير کرد در يک چهارچوب کشورى واحد، ابدى کردن و قانونيت بخشيدن به جدايى هاى ملى و زمينه اى براى تداوم تخاصمات و کشمکش هاى ملى در آينده ارزيابى ميکند.
حزب اتحاد کمونيسم کارگرى هر نوع ترتيباتى در مورد آينده سياسى کردستان را که بدون مراجعه به آراء عمومى خود مردم کردستان و صرفا بر مبناى تصميمات دولت مرکزى و يا توافقات از بالا ميان دولت و احزاب محلى به اجراء گذاشته شود، فاقد مشروعيت و غيرقانونى ميداند" (برگرفته از "برنامه یک دنیای بهتر" ، برنامه حزب اتحاد کمونیسم کارگری). *